هم در هوای ابری آبان دلم گرفت

هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت


امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت

مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت.


#مجید_ترکابادى

دیشب ساعت 1/5 تصمیم گرفتیم جرات یا حقیقت بازی کنیمازونجا که وضع اتاق به شدت به هم ریخته و نابسامان بود هرکس جرات رو انتخاب میکرد باید در مرحله اول کل اتاق رو تمیز میکرداینجور شد ک همه حقیقت رو انتخاب میکردن.هیچوقت فکر نمیکردم شادترین آدمی ک نزدیکمه این همه درد و رنج کشیده باشه.اونقدری که توی تصورم نمیتونه بگنجهاونقدر که 14 ساعت رو دارم با ی بغض بزرگ میگذرونم و نه میتونم گریه کنم ن میشه فراموشش کرد.الان ک فکر میکنم خداروشکر میکنم ک هیچ مشکل بزرگو غیرقابل حلی توی زندگیم ندارم.شاید دیشب یه فرصت بود تا موقعیتش پیش بیاد تا همه چیزیو ک خیلی وقته میخان و نمیتونن بگن رو راحت اعتراف کننواقعا الان ب این جمله رسیدم ک میگن هرچی خنده هات بلندتره دردت عمیقتره


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آشپزی یادداشت های یک غریبه Christy شرکت نونگار پردازش اخبار طراحي گرافيک من مغرورم تو راس میگی اباریق- علوم قرآن و حدیث Kathleen Chelsea